بزرگترین ترس زندگی

ساخت وبلاگ

پدر فوت شد

حوالی نماز ظهر دیروز

و من در حال سپری کردن سخت‌ترین شب تمام عمرم هستم...

هیچکدام از دوندگی های من جواب نداد...

از این به بعد دیگر ترسی ندارم در زندگیم، فقط یک آرزو دارم، آن هم اینکه هرچه زودتر و سریعتر خدا من را به پدرم ملحق کند که این دنیا دیگر اندازه ارزنی برایم ارزش ندارد.

دلتنگی های یه موجود دوپا...
ما را در سایت دلتنگی های یه موجود دوپا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bazihamishebazandeo بازدید : 3 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 14:31